تو جام وول می خورم.
تاریکه.
دیگه دارم اذیت می شم.
صداها دارن بلند و بلندتر می شن.
تازگیا همش یه بویی این دنیای تنگ و تاریکم و پر میکنه.
نمی دونم بوی چیه؟
اما یه کم آشناست.
انگار با بوی خون قاطیه. بوی دود لاستیک سوخته. بوی بادوم. بوی اگزوز ایران پیما.!
یه چیزی اشتباهه. یه چیزی مشکوکه. اون بیرون انگار همه چی قاطی پاطیه. همه گیجن. دود همه جارو گرفته.
بیابونه. خشکه. بی آب و علف و درخته.
انگار اون بیرون حیوونام نفسای آخرشونه.
درگیرم.
با خودم.
کجام؟
باید چیکار کنم؟
از کی کمک بگیرم؟
تو چی میگی دوست ندیده و نشناخته من؟
به دنیا بیام یا نه؟؟؟!
درباره این سایت