دستش را دراز می کند و با بی میلی یکی از شکوفه ها را از روی درخت می چیند و با شک و دو دلی که در صورت و چشمهایش موج می زند، شکوفه را به بینیَش نزدیک می کند. ابتدا نفسی کوچک می کشد، نفسی کوچک و بریده بریده. مثل اینکه می خواهد برای اولین بار کاری بزرگ و ترسناک را امتحان کند و از ترس غافلگیر شدن، آن را آرام آرام، با احتیاط انجام می دهد. نفس عمیق تری می کشد. بوی تلخی مشامش را پر می کند و به همراه آن گویی زهری تلخ وارد گلو و ریه اش می شود. لیوان کریستال من!
بوی اگزوز ایران پیما
علف های هرز بهاری
کند ,کوچک ,نفسی ,بریده ,شکوفه ,دهد ,می کند ,کند و ,نفسی کوچک ,و با ,با احتیاط
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت